حافظ، بلبل شیراز در بوستان ادب ورارود

حافظ، بلبل شیراز در بوستان ادب ورارود
تورسن زاده، از شاعران نامدار تاجیک ضمن تالیف مقاله های مفصّل در مورد جایگاه حافظ، ارادت و اخلاص خود را بر غزل جاویدانهً حافظ تاکید می کند.


بنام خدا

 

شاه منصور شاه میرزا (خواجه اف)
کارشناس فرهنگی تاجیکستان در موسّسهً فرهنگی اکو

 

گر خداوندی هوس داری در اقلیم سخن

بندگی حافظ شیراز می بائیست کرد

شبلی نعمانی

 

چکیده

تاجیکان و فارسی زبانان آسیای میانه از قدیم الایام تا کنون با عشق و علاقهً فراوان بر شعر و ادب فارسی می زیسته اند و شعر در زندگی آنها نقش بارز و مهمّ داشته به نحوی که از گهواره تا گور با شعر زیسته اند و لالائی های مادران همواره با سحر شعر و سخن همراه بوده و این روند تا مرگ- مراثی جانگداز که در ایّام سوگواری و عزاداری خوانده می شوند ادامه داشته است و گوئی شعر گاه زنگولهً گهواره و تابوت و خامهً عصای فصل پیری شعرای بانام این خطّهً ادب پرور بوده که نقش آنها در رشد و شگوفائی گلستان ادب فارسی اندک نبوده است و این امر از نظر کسی پوشیده نیست که ای بسی آثار منظوم و منثور ارزشمند به دست فرزندان فرزانهً فرارود تالیف و تهیه شده است.در این زمینه جایگاه شعرا بیشتر از سائر متفکّران و نویسندگان و اندیشمندان بوده است.

کلید واژگان:
حافظ، لسان الغیب، دیوان حافظ، غزل، تضمین، نظیره، استقبال، تاجیک،

آسیای میانه ماورا النّهر و یا ورارود همواره به عنوان مهد تمدّن و کانون اندیشه و افکار بالا و والا بوده است و نخستین اشعار فارسی در این حوزه به وجود آمده و نخستین خشت آن را استاد ابوعبدالله رودکی،پدر شعر فارسی نهاده شده است و مردم ادب پرور این سرزمین عشق و علاقهً وافر بر شعر و گویندگان نامدار آن داشته اند. در این میان حافظ، عندلیب بوستان ادب جایگاه ممتاز و ویژه داشته است، چون در باور مسلمانان آسیای میانه عقیده ای وجود دارد که در آخرالزّمان با امر خداوند منّان قرآن عظیم الشّان از روی زمین برچیده می شود و مردم با غزل های ملکوتی این بلبل خوش نوا و شیرین گفتار نماز می گذارند. البتّه، این باور شاید زمینهً تخیّلی داشته و از پایهً واقعی به دور باشد، ولی خود همین دلیل بر این است که این شاعر از چه جایگاه و مقام والائی برخوردار می باشد. این است که هیچ فارسی زبانی را در آسیای میانه نمی توان پیدا کرد که از اشعار دلنگیز این شاعر شوریده حدّ اقلّ 10-20 غزل را حفظ نباشد.

شعرای نامدار و گمنان این منطقه نیز همواره اشعار حافظ را به عنوان میلاك سرایش و ایجاد قرار داده نظیره و تضمین و استقبال هایی از غزلیات شورانگیز لسان الغیب داشته اند. در این میان می توان بویژه از کمال الدّین خجندی(متوفّی 803-804 ق.) ،شاعر غزلسرای معروف یاد کرد که این موضوع بایستی در رساله و مقاله های مفصّل مورد برّرسی و ارزیابی قرار گیرد و حال به نقش و جایگاه حافظ در ادبیات معاصر تاجیک خواهیم پرداخت که پس از مرز بندی های مصنوعی میان کشور های فارسی زبان دچار تحوّلات و تغییرات فرهنگی و هنری شدند.

اشعار حافظ همچنانکه گفته شد، همواره مونس و همدم مردم این منطقه، بویژه فارسی زبانان سمرقند و بخارا و خجند و خیوه و خوارزم و چاچ و دوشنبه و ترمذ و خوقند بوده و تشنگان کلام شکّرین فارسی مثل پروانگان سوخته بر گرد شمع اشعار دل آشوب بلبل شیراز می سوختند و می ساختند .

معلوم است که بر اثر روی کار آمدن حکومت کمونیستی در قلمرو شوروی سابق ایدولوژی کشور بر این پایه بود که مردم را از هوّیت و اصالت ملّی و فرهنگی و مذهبی آنان دور سازند و سیاست مداران این دولت بر این شدند تا خطّ و الفبای اقوام و مللّ را تغییر دهند و آنها را از ریشه های فرهنگی و نیاکانشان به نحوی جدا سازند . تاجیکان نیز بر اثر این ظلم تاریخ دچار لطمات و آسیب های جبران ناپذیر شدند و در کلّیهً کشور یک چاپخانه نیرومند که به نشر و چاپ آثار نیاگان همّت گمارد باقی نماند و مردم آثار نیاکان خود را دیگر با حروف سرلّیک روسی و لاتین که تحمیل گردیده بود و با حذف معانی و مضامین مذهبی و دینی می خواندند. این بود که کتاب و دواوین شعرا و ادبای فارسی به قدری کمیاب و نایاب گردید که به گفتهً پدر بزرگ خدا بیامرزم قیمت یک دیوان حافظ و یا مثنوی معنوی و یا گلستان شیخ سعدی برابر با یک اسب شد که گران ترین وسیلهً آن روزگار بود . بگزریم.

استاد صدرالدّین عینی (1954-1878) ، بنیادگزار ادبیات نوین تاجیکی و ازبکی که سعید نفیسی از ایشان چنین یاد می کند :" علّامهً معاصر صدرالدّین عینی از احرار این دیار و از ادبای نامی دیار خویش و از زمرهً مفاخر زبان ما در ترکستان است"( سعید نفیسی،1369، 76) از همان ابتدای فعالیت خود گرایش و علاقهً خاصّ به اشعار حافظ داشت و نخستین مخمّس های خود را در حال و هوای اشعار و غزل های شهدبار حافظ انشا کرد. عینی که بر اثر مخالفت های آشکار علیه حکومت خودکامه و فاسد امارت بخارا مورد اذیت و آزار حاکمان مستبد آن قرار می گرفت رنج و الم و دردهای خویش را در قالب غزل و مخمّس ها که در پیروی از حافظ سروده شده اند، بیان نمود که این سرود ه ها بیشتر خصلت شکوه و انتقاد دارند و گویای روزگار سختو اسف بار استاد عینی و دوستان او می باشند.

عینی در پیروی از غزل مشهور حافظ «روز وصل دوستداران یاد باد» این مخمّس جانگداز را سروده است:

سیر و گشت لاله زاران یاد باد

افت و خیز میگساران یاد باد

عشرت فصل بهاران یاد باد

"روز وصل دوستداران یاد باد

یاد باد آن روزگاران، یاد باد"

 

سوخت هجران خرمن بنیاد من

گشت ویران خانهً آباد من

نیست فارغ خاطر ناشاد من

"گرچه یاران فارغند از یاد من

از من ایشان را هزاران یاد باد"

 

دلبران را فکر دلداری نماند

عاشقان را قوّت زاری نماند

از کسی بر کس غمِ یاری نماند

"این زمان در کس وفاداری نماند

ز آن وفاداران و یاران یاد باد"

 

آن که دل از بهر او از دهر گشت

کار او دربارهً من قهر گشت

آب چشمم شام هجران نهر گشت

"کامم از تلخی غم چون زهر گشت

بانگ نوش باده خواران یاد باد"

 

نیست در غربت کسی غم خواره ام

در نظر ها چون خسی بیکاره ام

در کجا مانم سر آواره ام

"من که در تدبیر غم بیچاره ام

چارهً آن غمگساران یاد باد"

 

مُرد عینی درد او بنهفته ماند

طالع ناسازگارش خفته ماند

غنچهً امّید ها نشگفته ماند

"راز حافظ بعد از این ناگفته ماند

ای دریغ، از رازداران یاد باد"

(عینی، 1958 :109-108 )

همچنانکه مشاهده می شود، استاد عینی در ایّام بی کسی و تنهائی و پس از مجازات 75 درّه(شلّاق) توسّط عاملان امارت بخارا و رنج و درد زندان به حافظ روی می آورد و برای افادهً آن همه غصّه و هجران و درد از حافظ مدد می جوید، چون معلوم است که حافظ برای کلّ درد های جانسوز و نیز شادی های انسان حرف های گفتنی دارد و بی دلیل نیست که حافظ تنها شاعری است که با دیوان او تفعّل می زنند و هر کس در آئینهً تمام نمای غزل های او دوا و علاج می جوید و می یابد و گویی این بلبل شیوا بیان همهً احساس و خواسته های بشر را بازگو نموده است.

نظر به نوشتهً استاد محمّد جان شکوری بخارائی، دانشمند سرشناس تاجیک و عضو پیوستهً فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران، استاد عینی در واپسین لحظات حیات خویش مخمّس فوق را بر زبان داشته است و وقتی بند آخر آن را می خواند، اشک از دیدگانش فرو می ریزد.( محمّدجان شکوراف،1977: 137)

مخمّس دیگر استاد عینی بر غزل حافظ «سرم جز خیالت هوائی ندارد» عنوان دارد که این سروده نیز روزگار تنهائی و در بند غم گرفتار بودن شاعر را بازگو می کند و از سطر سطر آن بوی دل سوخته و خاطر هزین گوینده احساس می گردد:

سرم جز خیالت هوائی ندارد

غمم بی وصالت دوائی ندارد

تنم بی نوالت نوائی ندارد

"دلم بی جمالت صفائی ندارد

چو بیگانه ای کآشنائی ندارد"

 

گل روی زیبا، بر و دوش نسرین

قد سرو و رعنا، تن صاف سیمین

لب لعل گویا، سر زلف مشکین

"همه چیز دارد دلارام و لیکن

دریغا که با ما وفائی ندارد"

(عینی،1958: 106 )

خلاصه، شعر حافظ از همان ابتدای کودکی استاد عینی که در مدرسهً دینی تحصیل می کرد تا پایان عمر به قول استاد محمّد جان شکوری "هم سیر(همراه.ش.ش.) تمام عمر عینی" بوده است. و سائر شعرای هم دورهً استاد عینی، از جمله عبدالواحد منظیم (1877-1934) که از سرایندگان نامور و از خوشنویسان نامدار روزگار بود، غزل مشهور حافظ را برای بیان افکار و اندیشه های پر زا اعتراض و درد خویش به کار گرفته است:

" اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را "

به زیر پای او قربان کنم شاه بخارا را

"سخن از مطرب" و معشوق و می خواران مکن، برخیز

که از ظلم امیران پاک گردانیم دنیا را...

"غزل گفتی و درّ سفتی بیا و خوش بخوان حافظ"

که بیداری دهی خوابندگان دار دنیا را

(شکوراف،1977: 138)

منظیم برای تاثیر بیشتر سخن خود و نفوذ در اذهان مردم از غزل و اندیشه های حافظ سود می جوید و می داند که کلام معلّای این گویندهً نامدار تا کجا ها قلب مردم را تسخیر نموده و آنان را مجزوب و مفتون خویش ساخته است.البتّه، جایی منظیم تلاش می کند به جای معانی و مضامین عرفانی و عشقی تابش انقلابی و اجتماعی بدهد و کینه و عداوت و احساس بد بینی خویش را نسبت به امیر و حکومت داران بدنام بخارای آن روز در ابیات فوق ارائه می دهد.

سحر و جاذبهً کلام حافظ عبدالسّلام دهاتی (1911-1962) ، دیگر از شاعران شیرین سخن تاجیک را نیز تحت تاثیر قرار داده است و او با استفاده از معانی و مضامین بلبل شیراز افکار خویش را که بیشتر جنبهً اجتماعی دارند، بیان می کند. شعر او «افتخار ما» عنوان دارد و پاره ای از آن تقدیم خوانندگان ارجمند می گردد:

دنیای موی سفید! تو هم فخر کن، برو

مانند ما جوان شده ای زین حیات نو

هرگز نمیرد آنکه رود با مرام ما

"ثبت است بر جریدهً عالم دوام ما،

ساقی به نور باده بر افروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما"

(همان: 139)

شاعر تاجیک با وارد نمودن برخی تغییرات اندیشه های خویش را به قلم می دهد و جهت تاثیر بیشتر از حافظ مدد جسته است.

میرزا تورسن زاده (1911-1977) دیگر از شاعران نامدار تاجیک ضمن تالیف مقاله های مفصّل در مورد جایگاه حافظ در ادبیات کلاسیک فارسی و تاثیر کلام جذّاب او بر ادبیات دیگر کشورها و مللّ مختلف ارادت و اخلاص خود را بر غزل جاویدانهً حافظ تاکید می کند.

وی در مقالهً " غزل سرای بزرگ شرق" به طور مفصّل دیدگاه و اندیشه های خویش را پیرامون این موضوع خیلی صمیمی به تصویر می کشد. چنانچه می نویسد:" من از آوان بچّگی به شعر های عزیز ترین شاعر فارسی زبانان حافظ شیرازی دلبستگی دارم. شعر های این استاد نظم ذهن مرا هنوز در ایّام جوانی با سحر و جادو اسیر خود گردانیده اند، شب ها خواب مرا از دیده ربوده روزها صبر و آرام مرا به چنگ یغما داده اند. از خُردی(کوچکی.ش.ش.) در یاد دارم که مردم تاجیک در بین همهً کتاب ها دیوان حافظ را کتاب مقدّس ترین شماریده حتّی در گهواره آن را به زیر سر طفل نوزاد می گذاشتند تا که فرزند آنها خوشبخت و همچون آدم نظر کرده(محترم،صاحب اعتبار.ش.ش.) بزرگ شود و مانند حافظ عزیز مردمان گردد... در ایّام بچّگی در مکتب کهنهً دهه امان خود من هم شعر های حافظ را مثل بلبل قراعت می کردم و غرق خیالات عجایب و غرایب می گشتم، ولی از کسی نمی پرسیدم که حافظ کجائی است(اهل کجا است.ش.ش.)، کی(چی زمانی.ش.ش) به دنیا آمده و کی از دنیا گذشته است و گمان داشتم که او همچون پیر خردمند آموزگار من است، او یک مرشد و من یک مرید وی هستم که همیشه با دست ادب در حضورش با تعظیم ایستاده ام . پند او همیشه به گوشم می رسید:

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند

جوانان سعادت مند پند پیر دانا را"

(میرزا تورسون زاده،1979 :34-55)

میرزا تورسون زاده در ادامه از سفرش به ایران و طواف خاک مرقد حافظ سخن می گوید. این سفر در سال 1968 در دوران حکومت شوروی اتّفاق می افتد و رسول همزت اف، شاعر و نویسندهً برجسته داغستان در این سفر تورسون زاده را همراهی می کرد. شاعر تاجیک، سپس، از مهمان نوازی گرم شیرازیان از این دو مهمان یاد می کند و در لابلای این مقاله به زندگی حافظ ، مسافرت هایش به اصفهان و حفظ قرآن با چارده روایت و علاقهً ایرانیان به دیوان او حکایت می کند: " نفوذ حافظ را در آستانهً تهران حس کردم(احساس کردم.ش.ش.):کتابخانه یا مگزین(مغازه،فروشگاه.ش.ش.) کتابفروشی ای نبود که آن با کتاب های حافظ شیرازی و سعدی زینّت نیافته باشد. در خیابان ها در هر قدم پسر و دخترانی را می دیدیم که در دست کتاب حافظ را داشتند و فریاد می زدند: بخت آزمائید ، در غفلت نمانید... وقتی که ما وارد شهر شیراز شدیم، گمان می کردیم از هر در و دیوار آن صدای حافظ شنیده می شود، درسر هر طاق آن با خطّ زرّین نستعلیق از کلّیات شاعر اقتباسی آورده شده است:

جای حضور و مجلس انس است این سرای

زین در به شادمانی و عیش و طرب درای!"

(همان:38-40)

نویسندهً مقاله از زیارت آرامگاه پاک حافظ چنان مجزوب و شیفته می گردد که قلم از تصویر آن عاجز است: " از روز وفات شاعر قرن ها گذشتند، حاکمان و فرمان روایان شیراز چندین مراتب عوض شدند، لیل و نهار بی شماری آمدند و رفتند،ولی مزار حافظ را خلق چون گوهرک(مردمک.ش.ش.) چشم نگهبانی کرد، شعر های او را از کلّیات به دل ، از دل به طاق ایوان و خانه ها ثبت کرد و تا به اولادان(نسل ها،فرزندان.ش.ش.) عصر بیست آورده رسانید و تهفه ای(هدیه.ش.ش.) به همهً انسانیت نمود"(همان:44)

تورسون زاده در پایان از تاثیر بسزای اشعار گهربار حافظ بر شعرا و متفکّران بزرگ عالم در آلمان و ترکیه و مصر و هندوستان و اتّحاد شوروی از جمله بر فریدریخ انگیلس، گوته، آدام مسکویچ، الکساندر پوشکین، الکساندر فیت، نیکولای چرنشیفسکی... نکته ای جالب را ارائه می دارد که در این مختصر نمی گنجد و فرصت و وقت دیگر را می خواهد. شاعر اوج محبّت و علاقهً وافر خود را در این بیت به قلم می دهد:

دل تاجیک و ایرانی محبّت گاه حافظ شد

سرود عاشقان هم صحبت دلخواه حافظ شد.

(همان:46)

بدین طریق ، می توان نتیجه گرفت که توجّه بر حافظ و غزل های شیرین او در میان شعرا و نویسندگان تاجیک در هیچ دوره کاهش نیافته و همواره از ابیات و اشعار این شاعری که "عراق و پارس را با شعر خوش گرفت" و "با شعرش سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی می خواندند و می رقصیدند"، به عنوان وسیلهً موثّر کار می گرفته اند. بویژه در سال های 70 و 80 قرن گذشته این تاثیر به طور گسترده به مشاهده می رسد. چنانچه، محمّد جان رحیمی(1901-1968) از شاعران غزلسرای این دوره که صاحب طبع لطیف و قریحهً حوب شاعری بود، در مخمّس بر غزل حافظ ضمن رعایت سبک و شیوهً سرایش اشعار عرفانی حافظ به ابراز احساس پر عواطف خویش می پردازد و این سطور از نوک خامه اش می طراود:

شرُبم همین که بیش می لعل می چشم

باغم زمین، محفل انجم چه سرخوشم

من دوستدار لاله قبایان مهوشم

"من دوستدار روی خوش و موی دلکشم

مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم"

 

ساقی مه لقا شب بزم است و امتیاز

خون رزان به رطل گران وزن ریز باز

تا گویمت به گریه و با خنده درد و راز

" در عاشقی گزیر نباشد ز سوز و ساز

ایستاده ام چو شمع مترسان ز آتشم"

 

...صوفی عجیب بگشتی به هر باب راه جوی

حوران بخت خواه و ز سجّاده آبروی

اکنون توئی به میکدهً ما به کف صبوی

" گفتی ز سرّ عهد ازل نکته ای بگوی

آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم"

(محمّدجان رحیمی،1982: 139-140)

همچنانکه اشاره شد، شعرای فارسی گوی تاجیکستان همواره با غزل های ملکوتی حافظ زیسته و احساس و دوستداری خود را در برابر این خداوندگار سخن به تصویر کشیده اند، از جمله، مومین قناعت، گلنظر،... که آوردن همهً آن اشعار در این مختصر از امکان ما خارج است، ولی بهترین سروده را در این زمینه استاد روانشاد لایق شیر علی(1941-2000)، که ملک الشّعرای تاجیکستان اعتراف گردیده بود، نوشته که آوردن این شعر در این مقاله از منفعت خالی نخواهد بود:

نرفت او یک قدم بیرون ز شیراز

جهان از بهر او شیراز بوده

کنار آب رکناباد عمری

ورا جای نیاز و ناز بوده

 

بسی از تنگی الله اکبر

نکوتر دید پهنای جهان را

چو سیّاحی جهان را در نَوَشت او

فقط از طرف گلگشت مصلّی

 

بسی در آب رکناباد رو شُست

که یابد آبروی جاودانه

که باشد شعر چون آئینهً آب

چو دریا لب زند شعر و ترانه

 

بسی بنشست او اندر لبِ جو

که نخل شعر باشد ریشه در آب

که شعرش دایما تر باشد و سبز

به مثلِ سبزه های ترّ و شاداب...

 

نرفت او یک قدم بیرون ز شیراز

ولی عالم به شیراز آید امروز

طواف خاک پاک حافظ رند

همه آدم به شیراز آید امروز.

(لایق شیرعلی،1980: 102)

طوری مشاهده می گردد، استاد لایق گویا خلاصه و فشردهً احساسات نسل خود را در این شعر بیان نموده و داد سخن را می دهد که نتیجهً آن چنین است: اگر حافظ از شیراز بیرون نرفت ولی امروز و فردا تمام جهان به شیراز می آید و این همان جاذبهً بیش از حدّ و سحر کلام نغمه سرای شیراز است که آنان را به این خاک پاک می کشاند.

ادبیاتشناس ورزیده ناصر جان معصومی (1915-1974) که تالیفات فراوان در زمینهً ادبیات فارسی دارد، در مقاله ای تحت عنوان "غزلسرای نامی شرق" نیز بر جایگاه رفیع حافظ در ورارود نکته های جالب توجّه ارائه می دهد و علّت محبوبیت حافظ در میان خوانندگان این خطّهً شاعر پرور را با دلایل موجّه بازگو می نماید. او از جمله می نویسد: "شهرت حافظ در ماورالنّهر نیز از زمان حیات خود شاعر سر شده (آغاز شده.ش.ش.) تارفت( با گذشت زمان.ش.ش.) افزوده است. علاوه بر انتشار سیر عدد(پر تعداد.ش.ش.) نسخه های چاپی کلّیات و دیوان شاعر در این سرزمین عدد نسخه های دستنویس هم زیاد می شد.غیر از این باز یک چیز جالب دقّت(قابل توجّه.ش.ش.) آن است که دیوان منتخب حافظ به شکل دستخط و بعد ها به شکل چاپی لتوگرافی(سنگی.ش.ش.) در دوام(طول.ش.ش.) چند عصر در مکتب های پیشینه( مدارس سابق.ش.ش.) ما پس از "چهار کتاب" یکی از مهمّ ترین کتاب های قراعت به شمار می رفت...همین گونه تدبیر ها در جریان تاریخ و زندگی مردم شعر دوست تاجیک را با ایجادیات(آثار.ش.ش.) خواجه حافظ شناس می کردند(آشنا می کردند.ش.ش.)، صف مخلصان حافظ می افزود و حافظ تا رفت بیشتر شهرت کسب می کرد".

(ناصرجان معصومی،1979: 11-19)

این بود که دیوان حافظ گذشته از نشر های متعدّد و ویرایش های جدید در سال 1983 از طریق انتشارات "عرفان" شهر دوشنبه با حروف سرلّیک تاجیکی با شمارگان 30 هزار نسخه به چاپ رسید. دکتر جمشید شنبی زاده (1908-1991) ،پژوهشگر ممتاز که مرتّیب و مولّف سر سخن بر این نشر بوده در پیشگفتار کتاب که "شاعر معجزه کار" عنوان دارد، ضمن مرور بر شرح حال حافظ ویژگی های اشعار او، علّت شهرت بی نظیر این گویندهً نامدار در میان مردم بی شمار منطقه و چاپ و تصحیح دیوان او را توسّط پژوهشگران در کشورهای مختلف مورد برّرسی قرار می دهد و از جمله او نقش دانشمندان فرهیختهً ایرانی- عبدالرّحیم خلخالی، محمّد قزوینی، قاسم غنی، سعید نفیسی، محمّد معین، پرویز ناتل خانلری، علی دشتی،م. فرزاد، خ. پژمان، ابوالقاسم انجوئی، م.فرزان،م. ضرغم فر،م. لنگرودی،م.یکتائی و خاور شناسان غربی- یان ریپکا،ا. ابرری،خ. ریتر، خ. برومس، ا. زیانکاوسکی، خ. شیدیر،ک. ویکنس، خاورشناسان شوروی- آندری بالدیروف، عبدالغنی میرزایف، یوگنی برتلس، ژوزف براگینسکی،و. کوتیتیشویلی،گ. گالیماوا، خالق میرزا زاده، ناصرجان معصومی یاد کرده است و از خدمات ارزندهً آنها در امر معرّفی و آموزش آثار و اندیشه های حافظ ستوده است.

به گفتهً دکتر جمشید شنبه زاده نخستین منتخب دیوان حافظ در تاجیکستان با سعی و احتمام ا.ن. بالدیروف در سال 1940 با حروف لاتین چاپ شده و در سال 1951 ویرایش دوّم آن با الفبای سرلّیک منتشر شد. سپس، در سال 1957 خالق میرزا زاده، ادبیاتشناس مشهور تاجیک منتخبی از دیوان حافظ را منتشر نمود. در سال 1967 خود آقای شنبه زاده برگزیدهً دیگر غزلیات حافظ را به نشر آماده نمود.

شنبه زاده در ادامه می افزاید که کتاب حاضر را بر اساس نسخهً محمّد قزوینی و قاسم غنی که درسال 1941 در ایران به نشر رسیده آماده و در خدمت خوانندگان فارسی زبان تاجیکستان قرار داده است که این مجموعه فراگیر 565 غزل، 5 قصیده، مثنوی و ساقی نامه، 34 قطعه و 42 رباعی می باشد. این نسخه از سوی جامعهً فرهنگی تاجیک مورد استقبال صمیمی قرار گرفت و تقریبا خانوادهً تاجیکی را نمی توان یافت که نسخه ای از دیوان حافظ در منزل آنها نباشد .

جمشید شنبه زاده در پیشگفتار دیوان مذکور بر مقام شایستهً حافظ در ادبیات جهان اشاره می کند و می نویسد : " بزرگترین شاعر غزلسرای فارس و تاجیک خواجه شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی از جملهً ادیبان و متفکّران برجسته و عالم شمولی است که آثار گران بهایش کیها باز(از دیر زمانی.ش.ش.) زینّت فزای گنجینهً ادبیات جهانی گردیده و خودش همچون یکی از بزرگترین شاعران لریکه نویس(غنائی.ش.ش.) شناخته شده است" و عنوان مقدّمهً خویش را " شاعر معجزه کار" می نهد.(حافظ شیرازی،1983: 3)

مومین قناعت (متولّد 1932 م) از دیگر سخنسرایان تازه گوی تاجیک در سلسله اشعار " ساز های شیراز" خود بیشتر از آرایهً تلمیح کار می گیرد و گاه با طنز و شوخی و گاه با جدّ مضامین اشعار حافظ را مورد استفاده قرار می دهد. این دفتر که از اشعاری با عناوین " تخت جمشید" ، " زاینده رود" ، " سحر از خلوت خود می روم بیرون" ،" چه مست می گذری از وصال شیرازی؟" ،(اشاره به خیابان وصال شیرازی در تهران)، " مرا گفتی بیا شیراز" ، " ندانم بُت گرم یا بُت پرستم؟" و " سرود آخرین" عبارت است در واقع مهرنامهً شاعر تاجیک است که تسلّط و فراگیری او را بر کنه معانی و مفاهیم غزل های گویندهً شیرازی نشان می دهد و دیار شعر پرور شیراز را به عنوان قبلهً شعرا می داند که زیارت آرامگاه بزرگان و علمای آن آرزوی هر فرد صاحب دل و با معرفت می باشد . قناعت با کاربرد مصراع و معانی غزل حافظ در نهایت ظرافت هنر شاعری خود را به نمایش می گذارد و می گوید:

ترا ای دختر تاجیک همچون طفل روحانی

به رحم سینه پروردم، به گردن طوق شیطانی

چو عشقت هر زمان پر شور تر شد همچو زندانی

مرا هر مرد صاحب دل، مرا هر فرد بیدل گفت:

" چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟"

پشیمان نیستم گر زنده کردم عشق مجنون را

درون سینه پنهان داشتم صحرا و هامون را

فرو بردم ز چشم خویش پنهان اشک گلگون را

گشادم، پاش دادم پیش یایت گنج قارون را

پشیمان نیستم هرگز!

کنون در قصر دارا جام جمشید است در دستم

ز بوی باده و موی بُت شیراز سرمستم

لبم را در لبان آب رکناباد پیوستم

به رویت لحظه ای آهسته در بستم.

(مومین قناعت،1975: 127)

و یا در غزل دیگر شاعر تاجیک با اشاره به غزل مشهور " اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را " از بخشیدن و کرم ابای خود- حافظ " گله " می کند:

ز روی دهر دو خال ترا خریدارم

دو شهر داد ابایم به خال شیرازی.

(همان: 19)

قناعت در شعر دیگر ازا دوست ایرانی اش که او را برای بازدید و مهمانی به شیراز دعوت نموده است استقبال می کند و از فرت شادی و خوشحالی خیالا به سوی شیراز - این سرزمین سربلندان و مهد شعر و ادب پرواز می کند و تصوّر می کند که به منزل دوستش می رسد و برای او فال می گیرند و حاصل این احساس و رویا های شاعرانه را این گونه به قبای نظم در می آورد:

چه شهبازم

که از پرواز می ترسم؟

از این اعراف بی آواز می ترسم

چو حافظ بود از آب و گِل شیراز

من از وصل گُل شیراز می ترسم.

همی ترسم که فردا همچو بیگانه

برندم بر طواف شعر شاهانه

ز حال خواجه بر خوانند افسانه

از آن غافل که نبود خواجه در خانه.

و پیری بر گشاید فال حافظ را

به ارزانی دهد آمال حافظ را

چو مال خود فروشد مال حافظ را

گرفته من فقط اقبال حافظ را...

کنون با فال حافظ می کنم پرواز

خدا حافظ، ایا شیراز

خداحافظ، ایا استاذ!

(همان:20)

مومین قناعت نیز مثل شعرای نسل خویش آرزوی طواف مرقد پاک و مطهّر استاد غزل فارسی را در دل می پرورد و در کنار این از معنی برخی غزل های پیمبر نظم وام می گیرد.

نتیجه

خلّص کلام، حافظ و اشعار شورانگیز او محرم راز فارسی زبانان تاجیکستان و آسیای میانه بود و هست و این علاقه از زمان های قدیم تا کنون نکاسته بلکه با گذشت ایّام بیشتر از پیشتر می گردد و آنچه در این مختصر آمد قطره از دریا بود و ریگی از بیابان.در حقیقت مهمّ ترین علّت محبوبیت حافظ یکی باور های مردم بر عظمت و جایگاه حافظ است که به آن اشاره شد و این باور مردم را وا داشته تا اشعار حافظ را در سینه های خود حفظ کنند. از سوی دیگر شیرینی و جاذبهً فطری اشعار شور انگیز او است و خافظ تنها شاعری در ادبیات جهان است که با آن تفعّل می زنند ، زیرا حافظ به تمامی درد و مشکلات روحی و روانی بشر دوا و راه رهائی را نشان داده است. شعر حافظ آکنده و مملو از امید است و به خواننده احساس سرزندگی و خوشی و بالیده روحی می بخشد و در هر لحظهً شاد و غم،یاس و نومیدی و ملولی تحوّلی در جان و روان خوانندهً اشعارش پدید می آورد . در این منطقه کمتر شاعر و گوینده ای را می توان پیدا کرد که اندیشه های حافظ بر او اثر نگذاشته و تحت تاثیر آنها قرار نگرفته باشند. این است که در گذشته در مدارس دینی این سرزمین ، بویژه در بخارا و سمرقند و خیوه و خوارزم و خوقند و چاچ و خجند و حصار .... دیوان حافظ به عنوان کتاب آموزشی تدریس می شد و محافل حافظ خوانی همواره فعالی بوده و هنوز هم خوانندگان و اهل موسیقی غزل های نشاط انگیز او را وارد موسیقی نموده اند و کمتر بزم و محفلی را می توان دید که سرود های حافظ به وسیلهً مغنّیان اجرا نشود. و از دلایل تاثیر و نفوذ این گویندهً شیرین کلام این بس که هنوز هم زیر سر اطفال فارسی زبان دیوان ملکوتی حافظ را با نیّت حفاظت و دور بودن از آسیب و آفات می گذارند.

اشعار و احوال این محبوبترین شاعر فارسی سرا از دوران ابتدائی و متوسّطهً مدارس تاجیکستان وارد برنامهً آموزشی شده و نیز در دانشگاه ها این روند به طور ژرف و عمیق آموخته می شود.

 

 

منابع

- تورسون زاده، میرزا: کلّیات (در 6 جلد)، جلد 3، دوشنبه، انتشارات "عرفان"، 1979

- حافظ شیرازی: کلّیات، دوشنبه،" عرفان" ،1983

- رحیمی، محمّدجان : اشعار منتخب (در 3 جلد)،جلد3، دوشنبه،"عرفان"، 1982

- شکوراف،محمّد جان: آئینهً دل ها ، مجلّهً "صدای شرق"، چاپ دوشنبه، سپتامبر سال 1977

- شیرعلی، لایق، ورق سنگ (مجموعهً اشعار)،دوشنبه،" عرفان"، 1980

- عینی، صدرالدّین: اشعار منتخب، شهر دوشنبه ،نشریات دولتی تاجیکستان، استالین آباد (نام سابق شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان)، 1958 (با حروف سرلّیک تاجیکی)

- قناعت مومین،سرجوی سبز (مجموعهً اشعار)،دوشنبه،" عرفان"، 1975

- معصومی، ناصر جان: آثار منتخب(در 2 جلد)،جلد 1، دوشنبه،" عرفان"، 1977

- نفیسی، سعید: سرزمین پاک نیاکانم ، مجلّهً آشنا،شمارهً 4 ،1369

 

 

 

 

 

۱۹ مهر ۱۳۹۶
تعداد بازدید : ۲۲۲
کد خبر : ۱,۲۶۸

نظرات بینندگان

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.