غوغای سازهای ایرانی در جشن موسیقی فرانسه

به یاد استاد محمد نوری
دکتر حجت اله ایوبی

افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد و از دست اجل بسی جگرها خون شد. این امروز زبان حال همه ایرانیانی است که خون دل‌ها خورده اند تا ایران ایران شود. نوری هم رفت اما طنین صدای ای ایرانش همواره جاودانه خواهد ماند.

در این اندیشه بودم که در باره او چه می‌توان نوشت؟ نوشتنی‌ها را دوستان و یاران و شاگردانش نوشتند. گمان می‌کنم که او تا آخرین دقایق عمرش نگران نت‌هایش بود و غصه‌دار تنهایی و غریبی سازهایش. در روزگاری که موسیقی پیدای ناپیداست، هست و نیست، باید باشد و نباید باشد، سخن گفتن در این باره آسان نیست. از نوری گفتن دشوار است اما از دلتنگی‌هایش سخن راندن دشوارتر. شاید برای خشنودی روحش به جای اینکه از او بگوییم بهتراست از معجزه سازهای ایرانی بگویم. بدان امید که او خشنودتر باشد.

و اما من هنر سازهای ایرانی را به چشم به خود دیده‌ام آن هم در کشوری که خود را پایتخت فرهنگی اروپا می‌داند و مردمانش هنر و فرهنگ را خوب می‌شناسند. درسال‌های رایزنی فرهنگی‌ام در فرانسه (1380 تا 1385) بارها و بارها پذیرای گروه‌های مختلف موسیقی اصیل ایرانی به مناسبت‌های مختلف بودم. آن گاه که فرانسوی‌ها بر جایشان میخکوب بودند و اشک‌هایشان جاری بود از این همه شکوه به خود می‌بالیدم و دعای حضرت مونالا را در دلم زمزمه می‌کردم که خدایا مطربان را انگبین ده برای ضرب دست آهنین ده

نخستین حضور ایران در جشن موسیقی سال 2005
گروه «چهل دف» در آغاز تابستان سال 1384 برای نخستین بار در برنامه شب موسیقی حضور می‌یافت. جشن موسیقی را ژاک لانگ وزیر فرهنگ سوسیالیست فرانسه در دوران فرانسوا میتران پی‌ریخت. هر سال در شب اول تابستان همه گروه‌های موسیقی به خیابان‌ها می‌ریزند. کوچه‌ها و میدان‌های مهم شهر از ماه‌ها پیش بین گروه‌های مختلف تقسیم می‌شود. معروف‌ترین گروه‌ها در میادین شهر برنامه اجرا می‌کنند و همه مردم می‌توانند دست کم یک بار در شب موسیقی‌های مورد علاقه خود را مجانی بشنوند. جوانترها هم فرصتی می‌یابند تا اجرای در برابر مردم را بیشتر تمرین کنند.

در چنین غوغایی که فرانسه تا صبح بیدار است و هزاران هزار گروه از نقاط مختلف جهان به این دیار آمده‌اند، سری در بین سرها داشتن و جمع کردن مخاطب بسیار دشوار است. با رایزنی‌های انجام گرفته میدان سنت سولپیس در پاریس ششم درست روبری سومین کلیسای فرانسه و کنار کاخ شهرداری منطقه و در چند قدمی کارتیه لاتن و مجلس سنا و پارک لوکزامبورگ برای نخستین حضور ایران در جشن موسیقی آماده شد. برای گرفتن این مکان با شکوه خون دل‌ها خورده شد. با پادرمیانی معاون فرهنگی شهرداری پاریس، شهردار منطقه راضی شد و پدر رومانه هم باید به اجرای این موسیقی در حوزه حکومت کلیسایی‌اش رضایت می‌داد.

تدارک نور و صدا و سن و صندلی هم خود ماجرایی دیگر بود که به هر ترتیب جور شد. استاد غریب‌نژاد با گروهش از راه رسید. هریک با دفی که به تعبیر ژان دورینگ فریاد بیدارباش شرق است به غرب. آنها آمده بودند تا در فرهنگی ترین منطقه پاریس نغمه‌های شرقی سر دهند.

ساعتی پیش از شروع برنامه تمام میدان پر از جمعیت بود. آنها نه برای سرک کشیدن که رسم این شب است بلکه برای شنیدن کنسرت کامل به این مکان آمده بودند. پلهؤهای کلیسا، و کوچهؤهای اطراف هم مملو از فرانسوی‌ها و ایرانی‌های بود که از ساز و آوازهای ایرانی به وجد آمده بودند. مدیران شهرداری منطقه شش باور نمی‌کردند. وقتی که گروه غریب‌نژاد در بین برنامه با لباس کردی برگشتند و آقای توکلی خواننده گروه، آوزهای کردی را آغاز کرد میدان سنت سولپیس گویی با همه ساکنانش به آسمان‌ها پر می‌کشید.

با پایان برنامه در نیمه شب جمعیت یکپارچه فریاد بود و کسی حاضر به ترک صحنه نبود. ایرانی‌ها آن شب را شب آشتی ملی ایرنیان نامیدند و فرانسوی‌هایی که برای ابراز سپاس می‌آمدند می‌گفتند که شبی رویایی را گذرانده‌اند (لارویی دو رو). اعضای ارکستر باور دیدن چنین رویدادی را نداشتند و به ایرانی بودن خود می‌بالیدند. مدیر فرهنگی شهرداری پاریس خود را به زحمت با بالای یکی از داربست‌ها رسانده بود تا با موبایلش فیلمبرداری کند و جواب مخالفان برنامه ایرانی را در شورای شهر بدهد. بعد از برنامه بی‌درنگ به سویم شتاف و موج جمعیت را در تلفن موبایلش نشان می‌داد و دائما می‌گفت غیرممکنه، بی سابقه است...بی سابقه است....

یک سال بعد جشن موسیقی سال 2006
معجزه موسیقی ایرانی کار را برای جشن موسیقی سال 1385 آسان کرده بود. میدان بزرگ و معروف روبری ساختمان یونسکو به دومین حضور ایران در جشن موسیقی اختصاص یافت. این بار استاد مختاباد با گروهش می‌آمد. علاوه بر پاریس شهر رن نیز پذیرای گروهی از عشایر ایرانی بود. احسان خواجه‌امیری هم می‌آمد تا برنامه موسیقی ایرانی در برابر یونسکو را کامل کند. موسیقی اصیل ایرانی را دکتر مختاباد نمایندگی می‌کرد و موسیقی پاپ فولکلور هم هریک نمایندگانی در جشن موسیقی فرانسه داشتند.

برنامه با گروه استاد مختاباد آغاز شد. جمعیت انبوهی گرد آمده بودند و ایرانی‌ها سر از پا نمی شناختند. بارانی شدید درگرفت. مختاباد نگران شد. اما هیچ‌کس، واقعا هیچ‌کس صحنه را ترک نکرد. ترنم تار و سه تار و سنتور همه را در جای خود میخکوب کرده بود. هیچ کس را پای رفتن نبود و این هم از معجزه موسیقی اصیل ایرانی بود. در میان غریو شادی و شگفتی مردم استاد مختاباد آواز می‌خواند و چه‌چه‌هایش را تشویق بی امان مردم پیوسته همراهی می‌کرد. یکی از خبرنگاران تلویزیون فرانسه با دیدن گروه موسیقی که همه زنانی با حجاب کامل بودند به سراغم آمد و گفت براوو این صحنه که زن ایرانی با حفظ همه سنت‌ها چنین حضوری در عرصه دارد به بسیاری از پرسش‌هایم پاسخ داد. او می‌گفت که این صحنه جای ده‌ها همایش و کنفرانس را می‌گیرد و تصویری که امشب آفریده شده پاسخ بسیاری از تبلیغات ضدایرانی را داده است.

پس از اجرای کوتاه ولی پر شور احسان خواجه‌امیری، گروه عشایر نیز در نیمه شب پس از اجرای شهر رن که در آغاز شب صورت گرفته بود خود را به محل اجرای مراسم رساند تا با دمیدن در سورناها و کرناهایشان شور و شادی مردم به وجد آمده را از فرهنگی چنین پرمایه دو چندان کند. دومین و آخرین جشن موسیقی ایرانیان با شکوه برگزار شد و خاطره‌ای فراموش ناشدنی برای همیشه از خود برجای گذاشت.

قدر این هنر معنوی را بدانیم و اززبان مولانا دعایشان کنیم که :

چو دست و پای وقف عشق کردند توهمشان دست وپای راستین ده

کبوتر وار نالیدند در عشق زوکوثرشان توهم ماء معین ده

 

۲۲ تیر ۱۳۹۱
تعداد بازدید: ۲۳۴
کد خبر : ۵۸۹

نظرات بینندگان

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.