چنگی که به دل می‌زند این ساز ایرانی

گفت‌وگو با عبداله عباسی
چنگی که به دل می‌زند این ساز ایرانی
"ساز چنگ، اصالتا‌ سازی ایرانی است و این موضوع ثابت‌شده را جهان پذیرفته، اما در ایران این ساز سال‌هاست که فراموش شده و هیچ آموزشی در ارتباط با آن صورت نمی‌گیرد. "

عبداله عباسی پنجاه ساله، دوران کودکی را در کارگاه نجاری پدرش فنون نجاری آموخته و حالا بیش از ۳۴ سال است که استاد خودآموخته و از سازندگان نامدار در ساخت تار و چنگ در ایران و جهان به شمار میرود. تار بسیاری از اساتید نامی موسیقی ایران مهر عبداله عباسی را دارند. دوران کودکی را در کارگاه نجاری پدرش فنون نجاری آموخته و حالا بیش از ۳۴ سال است که حالا بیش از ۸۰۰ تار او در دستان نوازندگانی نامی جهان است؛ فرهنگ شریف و هوشنگ ظریف تار او را دارند و استاد جلیل شهناز تارش را ستایش می‌کند.

وقتی 16 ساله بود برای نخستین‌بار از روی یک عکس، ویولنی ابتدایی با تخته سه لایه‌یی که در ظرف بزرگ آب گذاشت و شکل داد، را با استفاده از سیم ترمز موتور سیکلت، ساخت و مدتی با همان ویولن نزد مرحوم استاد اسدالله ملک مشق ویولن کرد؛ همان روزها، گاهی سنتور و مضراب سنتور  هم می‌ساخت.‌ سال 64 برای فراگیری ویولن نزد بختیاری رفت که سه تار را هم نخستین‌بار دیده بود و علاقمند به ساختن سه تار شد. مدت زیادی از ساختن سه تار نمی‌گذشت که تار را هم برای نخستین بار از روی یک عکس ساخت و ساختن تار سبب شد که با استاد زیداله طلوعی آشنا شود. با اجازه‌ی طلوعی از روی تار یحیی او الگو برداشت و تار بعدی را با استفاده از این الگو ساخت که مورد استقبال استادش و دیگران هم قرار گرفت؛ در حین سازسازی یک سال و نیم هم شاگردی تارنوازی طلوعی را کرد.

سال 69 با استاد هوشنگ ظریف آشنا شد که از آن زمان به بعد فراگیری تار را ظریف ادامه داد. اما سال‌هاست به‌خاطر کوتاه شدن انگشتان دست چپش، به دلیل کار با دستگاه‌های نجاری، کمتر می‌نوازد و بیشتر می‌سازد.

تار عباسی در بازار گاه تا چهار- پنج میلیون تومان می‌رسد. او از جمله معدود افرادی است که چنگ می‌سازد و یکی از احیاکنندگان این ساز ایرانی است. همان سازی که سال‌هاست نگارگران ایرانی و قدیمی‌ترین شاعران این سرزمین، نگاشته و نوشته‌اند. چنگی که می‌گویند رودکی در دست گرفت و نواخت و با خواندن و نواختن‌اش، امیرنصر سامانی را چنان به وجد آورد که پس از سال‌ها، میل بازگشت به بخارا را در او زنده کرد. در دوران پهلوی یک بانوی هلندی به ایران آمد و به تدریس چنگ در هنرستان موسیقی پرداخت و امروز تنها دو نفر در ایران، چنگ را حرفه‌یی می‌نوازند؛ آذرنوش صدرسالک، همسر مجید انتظامی و دیگری خانم شاهین که در شیراز زندگی می‌کند. این ساز معلم می‌خواهد و شاگردانی که ساختنش را بیاموزند!

آنچه در پی می‌آید حاصل گفت‌وگو با این هنرمند است. 

  با توجه به آنکه ساز چنگ هم‌اکنون با مهجوریت بسیاری روبه‌روست و تنها چند نفر هستند که به نواختن آن مشغولند، می‌خواهم درباره انتقال سینه به سینه آموزش این ساز و میزان آکادمیک شدن آن بگویید و اینکه چطور به فکر ساختن آن افتادید؟ 
ساز چنگ، اصالتا‌ سازی ایرانی است و این موضوعی است ‌که ثابت شده، به‌طوری که هم‌اکنون اروپا و دیگر کشورهایی که این ساز را به شکل گسترده استفاده می‌کنند، نیز این موضوع را پذیرفته‌اند، اما متاسفانه در ایران این ساز سال‌هاست از بین رفته و هیچ آموزشی درخصوص آن صورت نمی‌گیرد. 
  چرا این اتفاق می‌افتد؟ 
ما در ایران‌باستان نوازندگانی مثل باربد، رامتین و... را داشتیم که مهارت‌های بسیاری در نواختن سازهایی از این دست داشتند، اما کم‌کم، تقریبا این ساز از بین می‌رود و هیچ اثری از این ساز در ایران نمی‌ماند، به جز حجاری‌هایی که در طاق‌بستان کرمانشاه باقی مانده است. البته بعد از اینکه این ساز در ایران از بین می‌رود، به اروپا راه پیدا می‌کند. با این تفاوت که تا حدودی تغییرشکل می‌دهد و بسیار بزرگ‌تر از آن چیزی می‌شود که در ایران وجود داشته، در حالی که در ایران باستان این ساز تنها دارای ۲۰ سیم بوده و قد آن تا روی زانو می‌رسیده است.  
   دلیلش چه بوده است؟
شاید تکامل این ساز تا آن‌موقع در همان حد بوده و نیاز بیشتری در موسیقی احساس نمی‌کردند. اما همان‌طور که گفتم بعد از اینکه این ساز در ایران فراموش می‌شود، در اروپا تکامل پیدا می‌کند و به این ترتیب تعداد سیم‌هایش بیشتر می‌شود و تا ۴۷ سیم ارتقا پیدا می‌کند. در ایران‌باستان به ساز چنگ، چانگ یا اٍرپا گفته می‌شد، که احتمالا  واژه هارپ هم از آن منشا گرفته است. حدود ۴۰ سال پیش، به این فکر می‌افتند که ساز چنگ را بار دیگر احیا کنند، به همین خاطر چند نفر معلم را دعوت به کار می‌کنند و به این ترتیب ۱۰ نفر زیر نظر یک معلم اروپایی آموزش آکادمیک در زمینه این ساز می‌بینند. بعدها این حرکت متوقف شد و حالا یا نوازندگان این ساز مهاجرت کرده‌اند یا از دنیا رفته‌اند و تنها یک نفر به‌عنوان نوازنده این ساز باقی مانده است. 
  با این حال چگونه شما تصمیم به احیای دوباره این ساز گرفتید؟ به‌خصوص اینکه همان‌طور که خودتان اشاره کردید این ساز نوازنده چندانی ندارد. 
من از چهار، پنج سال پیش تصمیم گرفتم این ساز را احیا کنم، البته خیلی سال بود به این ساز فکر می‌کردم. سرانجام کار را شروع کردم و همزمان خانم شاهین که از سوئیس آموزش دیده بود، در این زمینه آموزش‌هایی را آغاز کرد. 
  برگردیم به همان سوال اول، با توجه به باستانی‌بودن این ساز، آیا آموزش آن به شکل سینه‌به‌سینه شکل گرفته است؟ 
نه،چون ما چیزی از گذشته نداشتیم که بخواهیم به شکل سینه‌به‌سینه آن را منتقل کنیم. متاسفانه ما از تاریخ این ساز و کسانی که در آن فعالیت می‌کردند، چیزهای بسیار اندکی می‌دانیم، حتی ابعاد و اندازه این ساز نیز به شکل دقیق نیست، به همین خاطر ناگزیر شدیم روی ‌سازی که هم‌اکنون مشغول کارکردن با آن هستیم، بر اساس استانداردهای جهانی اقدام کنیم. 
  فکر می‌کنید تا چه حد می‌شود در آن نو‌آوری کرد. 
کاری که ما تاکنون انجام داده‌ایم، در حد پیاده کردن ایده اصلی‌ای بوده که در ذهن داشتیم. به هر حال من به صورت تجربی کار کرده‌ام و تنها خلاقیت در این زمینه موثر بوده است، اما هم‌اکنون به این نتیجه رسیده‌ام که می‌توان تغییراتی در صداها ایجاد کرد. اما تاکید می‌کنم برای رسیدن به نقطه ایده‌آل به زمان احتیاج داریم. 
  هم‌اکنون فرم نهایی این ساز به دست آمده است؟ چقدر می‌توان در این میان دست به ابداعات تازه زد؟ 
تا حدی می‌شود این کار را کرد. یعنی ما امیدواریم این نوآوری‌ها لطمه‌ای به صدای ساز نزند. وقتی ‌سازی شکل می‌گیرد،طبیعی است که تغییرات برای مخاطبان و در عین حال نوازنده خیلی خوشایند نباشد. برای مثال شکل تار ما از ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال پیش به شکلی رسیده که دست بردن در آنها شاید بی‌قوارگی و بی‌سلیقگی باشد. البته در شکل این ساز، برخی از همکاران تغییرات ظاهری ایجاد کرده‌اند که به نظر برخی خوشایند نیست. بنابراین باید تغییرات به شکلی اعمال شود که نوازنده‌ها آن را بپذیرند. برای ساز چنگ می‌توان این کار را انجام داد.
  حالا کسی در ایران هست که در نوازندگی این ساز مهارت داشته باشد؟ 
 من فقط خانم آذرنوش صدرسالک را می‌شناسم و خانم فرزانه سلطانی که متاسفانه فوت شده‌اند. 
  یعنی در این زمینه در دانشگاه‌های موسیقی نیز هیچ کاری نکرده‌اند؟
خیر. تا پنج، شش سال پیش اصلا هیچ ساز چنگی در ایران نبود؛ شاید چند تایی که از سال‌های گذشته وجود داشت و در برخی گالری‌ها به‌عنوان دکور استفاده می‌شد. اما هم‌اکنون این ساز هست و معلمی هم برای تعلیم آن وجود دارد، امیدواریم که تحولات مهمی در زمینه این ساز ایجاد شود. خانم شاهین که در سوئیس آموزش دیده، زندگی خود را در آن کشور رها کرده و آمده تا این ساز را تدریس کند. به نظر من باید از تجربیات او در این زمینه استفاده کرد و در دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی سرمایه‌گذاری‌های لازم برای احیای دوباره این ساز صورت داد. رونق دادن دوباره به این ساز از چنان اهمیتی برخوردار است که می‌توان حتی حقوق معلم را داد و از هنرجو شهریه نگرفت،چون نیاز به این ساز در موسیقی ما بسیار زیاد است. درخصوص اهمیت این ساز همین بس که می‌گویند: «صدای چنگ پلی است از زمین به بهشت». 
 با این وجود، به نظرتان چرا تعداد داوطلبان این ساز نسبت به سایر سازها کمتر است. با توجه به اینکه هم‌اکنون تعداد داوطلبان آموزش موسیقی بسیار زیاد است. 
در حال حاضر معلم برای این ساز کم است و علاوه بر آن شهریه‌اش نیز نسبت به سایر سازها متفاوت است، بنابراین شرایط آموزش آن سخت‌تر می‌شود، ضمن آنکه قیمت این ساز هم به‌خاطر واردات سیم و تولید برخی از قطعاتش گران‌تر است، البته ما هم‌اکنون لول،گوشی و پل( بریج) این ساز را تولید کرده‌ایم. نباید این مساله را فراموش کرد که ساز چنگ، ساز پرکاری است و به دقت بسیاری برای ساخت آن نیاز است. همچنین ساخت آن زمان‌بر است. همه اینها سبب می‌شود قیمتش گران‌تر از دیگر سازها باشد. به همین خاطر است که همه مردم شاید نتوانند، به‌رغم اینکه علاقه‌مند باشند چنگ را انتخاب کنند. 
  در نقاشی‌های باستانی، نگارگری‌ها و مینیاتورهای کمال‌الدین بهزاد و... نقاشی‌هایی از این ساز به یادگار مانده، چه اتفاقی افتاده که این ساز که منبع و منشا پیدایش آن ایرانی بوده، حال به‌عنوان یک ساز وارداتی با عنوان «هارپ» معروف‌تر است. 
شاید باید ریشه این ماجرا را در برخی ناهماهنگی‌ها و کم‌کاری‌ها مشاهده کرد. در این سال‌ها کسی به دنبال این ساز نرفته لذا به تدریج فراموش شده است. بعضی‌ها با تعجب از ما سوال می‌کنند آیا این ساز در ایران ممنوع است؟ و وقتی ما پاسخ می‌دهیم نه، می‌پرسند پس چرا تا به حال از این ساز استفاده نکرده‌اید؟ در این سال‌ها اگر نوازنده پرورش می‌دادیم، حتما تعداد بیشتری از این ساز و نوازندگان آن را داشتیم. همین هفته پیش یک نفر با آموزشگاهی تماس گرفته بود و درباره آموزش این ساز از آنها پرسیده بود که به او جواب داده بودند، آموزش این ساز، غیرقانونی است. نگفته بودند که معلم چنگ نداریم یا فعالیت‌های ما محدود است. به این طریق هنرجو را گمراه می‌کنند! مگر این ساز چه فرقی با بقیه ساز‌ها دارد؟ مردم وقتی در نمایشگاه این ساز را می‌بینند اشک شوق در چشمان‌شان حلقه می‌زند. می‌گویند این ساز را در بسیاری از فیلم‌ها یا نقاشی‌ها دیده‌ایم و حال به شکل واقعی آن را آموزش می‌دهند. مثلا شما به کارتون لوبیای سحرآمیز نگاه کنید که افسانه‌ای غربی است و از این ساز در آن بهره گرفته شده اما ما هیچ ‌شناختی از آن نداریم. این در حالی است که ما در نقاشی‌های دوره عباسی و... حتی چنگ‌نوازی را به شکل گروه‌نوازی می‌بینیم. زمانی ساز چنگ چنان در ایران متداول بوده که شاید تار و تنبور به آن شکل وجود نداشته است. در بزم‌های شاهانه حکایت از تار و تنبور کمتر است، اما چنگ‌نوازان بسیاری هستند. 
  برخی معتقدند این  ساز، ‌سازی زنانه است. درست است؟ 
نمی‌دانم. همان‌طور که شما اشاره کردید، برخی هم می‌گویند این ساز، سازی زنانه است. حرکات دست و در آغوش گرفتن این ساز شکل خاصی دارد که ممکن است متفاوت از دیگر سازها باشد. 
  کدام کشور پیشرو در ساخت چنگ است؟
علاوه‌بر آمریکا، کشورهایی چون آلمان، فرانسه و انگلیس در اروپا پیشتاز ساخت این ساز هستند. در ژاپن هم تعدادی از این ساز ساخته می‌شود، اما در آسیای‌میانه دیگر نمی‌توان نشانی از این ساز را مشاهده کرد. البته کشور چین، در ساخت این ساز فعالیت می‌کند، اما چندان مطابق با استانداردها نیست. 
  حال که شما در این زمینه وارد عمل شده‌اید، آیا در زمینه ساخت هم آموزش می‌دهید؟
اگر به مرحله‌ای برسیم که بشود آن را به شکلی گسترده آموزش داد حتما این کار را خواهیم کرد. به نظر من بهتر است که این ساز در ایران ساخته شود، چون سازهایی که از خارج کشور می‌آیند، با آب و هوای ما تناسبی ندارند و نمی‌توانند کارکرد خوبی داشته باشند. هوای اروپا مرطوب است و ما دارای آب و هوایی خشک هستیم، به همین خاطر برای این ساز مشکلاتی پیش خواهد آمد. 
  پس ما همچنان ابتدای راه این ساز در جهان هستیم. این‌طور نیست؟ 
کاملا. آنها کارخانه‌های ۵۰ ساله دارند. ضمن اینکه ساز دست‌ساز آنها با ساز دست‌ساز ما فرق می‌کند. البته ما سعی می‌کنیم در کیفیت ساخت، نهایت دقت را خرج کنیم. نباید این نکته را از نظر دور داشت که ‌سازی که در کارخانه ساخته می‌شود، روح ندارد و ساز دست‌ساز دارای روحیه خاص خود است. 
  اینکه شما سازهای دیگری را هم می‌ساختید، تاثیری در موفقیت این ساز داشته است؟ 
ببینید، من هیچ دوره‌ای برای ساختن ساز ندیدم، اما نجاری حرفه‌ای بودم. پدرم هم نجار بود. فنون نجاری‌ را از کودکی ‌آموخته بودم و می‌دانستم. هیچ‌جا برای کار ساز شاگردی نکردم؛ علاقه‌مندی‌ام به چنگ هم به ۲۰ سال پیش برمی‌گردد. همیشه دوست داشتم این ساز را داشته باشم. همین‌ها مقدمه دست به کار شدن برای ساخت یک ساز جدید بود که هرچند قدمتی تاریخی داشت اما ما هیچ اطلاعاتی درباره‌اش نداشتیم. حتی برخی اطلاعاتی را هم که از طریق اینترنت پیدا کردم، بعدها فهمیدم غلط بود. این ساز، یک سازه است. مهندسی دقیق می‌خواهد؛ باید زوایای آن به درستی رعایت شود. سه سال اول چندین بار ساخته شد و شکسته شد تا زوایای آن را پیدا کردم. نوازنده‌ها آمدند و امتحانش کردند؛ یک نوازنده ایتالیایی که ۲۵ سال بود هارپ می‌زد، با دیدن این ساز گفت درست کردن این ساز در ایران مثل یک انقلاب در سازسازی ایرانی است. 
  چرا از تجربه‌های خارجی استفاده نکردید؟
سعی کردم دوره‌هایی را ببینم. اما هم رفتن ما و هم پذیرفتن آنها سخت بود و هزینه زیادی می‌طلبید. یک سال هم که قرار شد در دوره یک استاد خارجی شرکت کنم، استادش بیمار شد و سال بعدش هم موفق به دریافت دعوتنامه نشدم. تلخ است، اما گویا برای مردم ما خوشایندتر است که بگویم رفته‌ام و جایی دوره دیده‌ام تا اینکه بگویم کارم تجربی بوده. گاهی یک برگه دوره دیدن از یک کشور اروپایی مهم می‌شود؛ روزی دوستی گفت: «همین‌جوری بگو دوره دیده‌ام مردم که نمی‌دانند!» گفتم هرگز چنین کاری نمی‌کنم!

 

گفت‌وگو:‌ زهرا راد

۲۳ آبان ۱۳۹۱
تعداد بازدید: ۴۲۷
کد خبر : ۶۵۹

نظرات بینندگان

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.