«فارسی ناشنیده»؛ پلی میان ما و متحدان همزبان

«فارسی ناشنیده»؛ پلی میان ما و متحدان همزبان
متن زیر نوشتاری از نیره توکلی، دکترای جامعه شناسی، ویراستار و مترجم است به بهانه انتشار کتاب فارسی ناشنیده تالیف دکتر حسن انوشه که به تازگی توسط موسسه فرهنگی اکو شده است.

در میان انبوه خبرهای ناخوشایندی که بر از دست رفتن مواریث فرهنگی و ملی و منابع زیست‌محیطی ما گواهی می‌دهد، انتشار کتاب فارسی ناشنیده بسیار مسرت‌بخش است. پس از این همه ستمی که بر زبان فارسی رفت و پس از قرن‌ها تلاش‌های سیاسی فارسی‌ستیزانه حکومت‌های همسایه و سیطره حکومت‌های بیگانه‌ بر ایران، که در مسیر گسستن متحدان فرهنگی ما از ما صورت گرفت، اینکه پژوهشگران و سخن‌شناسان ایرانی آستین بالا زده‌اند تا با انتشار این کتاب پلی میان ما و متحدان همزبانمان در افغانستان بزنند، به‌راستی شوق‌آور است. مولفان، در پیشگفتار کتاب، پس از طرح این سوال که چرا بر یک زبان، که میراث مشترک سه ملت ایران و افغانستان و تاجیکستان است، سه نام فارسی و دری و تاجیکی نهاده‌اند، پاسخ داده‌اند که بی‌تردید این نامگذاری سه‌گانه با هدف جدایی افکندن میان این ملت‌ها صورت گرفته و برای گسستن پیوندهای میان آنها و چه درست گفته‌اند. زیرا شاهدیم که با آنکه گسترش زبان فارسی به این سه کشور محدود نمی‌شود و مثلا بالیدن به مفاخری چون شاعران فارسی‌زبان ایرانی در ترکیه امری عادی است و بر سر در و در و دیوار قونیه‌ها اشعار مولوی به زبان و خط فارسی نوشته شده، ترک‌ها می‌کوشند مولوی را از ایران و از فرهنگ ایرانی و زبان فارسی جدا کنند و او را جزو مفاخر خود به شمار آورند.

مولفان چهار هدف را برای تدوین این فرهنگ برشمرده‌اند:

1- افزودن به گنجینه واژگانی زبان فارسی

2- کمک کردن به یک کاسه شدن فرهنگ‌های فارسی ایرانی و افغانستان

3- یاری دادن به فارسی‌پژوهانی که واژه‌سازی می‌کنند

4- تقویت پیوندهای فرهنگی میان دو کشور ایران و افغانستان

اما در واقع می‌توان گفت که این چهار هدف در دو مقوله می‌گنجد. بدین معنا که شماره یک و سه، یعنی افزودن به گنجینه واژگانی زبان فارسی، و یاری دادن به فارسی‌پژوهانی که واژه‌سازی می‌کنند در مقوله اول؛ و کمک کردن به یک کاسه شدن فرهنگ‌های فارسی ایرانی و افغانستان، و تقویت پیوندهای فرهنگی میان دو کشور ایران و افغانستان در مقوله دوم می‌گنجد.

مولفان در پیشگفتار اشاره کرده‌اند که در تدوین کتاب، با توجه به چهار دسته از واژه‌ها به برآوردن این هدف‌ها کوشیده‌اند:

1- واژگان فارسی که در روزگاران کهن کاربرد داشته‌اند. این واژه‌ها در ایران فراموش شده‌اند، اما در افغانستان همچنان زنده‌اند و کاربرد روزانه دارند.

2- واژه‌هایی که در ایران و افغانستان هر دو کاربرد دارند، اما معنی آنها در هر یک از دو کشور فرق می‌کند.

3- واژه‌هایی که از زبان‌های دیگر به فارسی افغانستان راه یافته‌اند، اما هیچ حضوری در فارسی ایران ندارند.

4- واژه‌های فارسی که در ایران و افغانستان کاربرد دارند و در ایران ناشناخته‌اند.

اما از آنجا که مثالی برای هیچ‌یک از آنها در این مقوله‌بندی نیامده، بر خواننده روشن نیست که مثلا تفاوت میان واژگان شماره یک، یعنی واژگان فارسی که در روزگاران کهن کاربرد داشته‌اند و در ایران فراموش شده‌اند، اما در افغانستان همچنان زنده‌اند و کاربرد روزانه دارند با دسته چهارم، یعنی واژه‌های فارسی که در ایران و افغانستان کاربرد دارند و در ایران ناشناخته‌اند، چیست و چرا هر دو در یک مقوله نمی‌گنجند. علاوه بر این، مولفان روشن نکرده‌اند که منظورشان از گفتن اینکه «واژه‌هایی در ایران و افغانستان کاربرد دارند و در ایران ناشناخته‌اند» چیست.

به هر روی، مولفان، با آوردن واژه‌های فراموش شده زبان فارسی در افزودن به گنجینه واژگانی زبان فارسی و به اصطلاح استاد ابوالحسن نجفی، نمایش «توانمندی‌های زبان فارسی» کامیاب بوده‌اند. همچنین با درج واژ‌ه‌هایی که در ایران و افغانستان به کار می‌روند، اما با معناهای متفاوت، به درک ایرانیان از زبان و فرهنگ افغانی‌ها و در نتیجه به برقراری پیوند و درک فرهنگی میان این دو ملت یاری رسانده‌اند. از این دست واژه‌ها نمونه‌های جالبی را می‌توان نقل کرد:

- توله:در ایران، به معنای بچه برخی پستانداران مانند خرس و سگ است. در افغانستان، توله معانی‌ای چون نی‌لبک و فلوت هم دارد و توله‌چی به معنای نی‌لبک‌نواز به کار می‌رود.

- جر، به فتح جیم:در ایران، به معنای شکاف و گودال...، و با آنکه در فرهنگ‌ها نیامده، به معنای نپز (گوشت نپز) .در افغانستان، به معنای درهم‌پیچیده، به هم گره‌خورده (موی در هم گره خورده).

- چهارقد: در ایران، به معنای روسری مربع و چهارگوش.در افغانستان، به معنای چارزانو نشستن

در این فرهنگ، نیز مانند همه فرهنگ‌ها، کاستی‌هایی دیده می‌شود که امید است با کمک اهل زبان و محققان هر دو کشور، در چاپ‌های بعدی یا پیوست‌های بعدی برطرف شوند. برای نمونه، برخی از واژه‌ها با کاربرد متفاوت در ایران و افغانستان وجود دارند که در این فرهنگ از قلم افتاده‌اند. در زیر به یکی دو نمونه اشاره کرده‌ام:

- مهربانی کردن: در ایران، به معنای رفتار ملاطفت‌آمیز است. در افغانستان، دست کم تا آنجا که من می‌دانم، یکی از معانی آن پذیرایی از خود است.

تدوین این فرهنگ در ایران کار شایسته‌یی است که ‌باید بسیار زودتر انجام می‌شد، زیرا ایران، در مقام بزرگ‌ترین کشور فارسی‌زبان امروز، جاذبه‌های فراوانی برای فارسی‌زبانان همه جهان دارد. امید است که تدوین چنین فرهنگ‌هایی درباره گویش‌های محلی فارسی دیگری چون تاجیکی نیز انجام گیرد.

۶ آذر ۱۳۹۱
تعداد بازدید: ۲۵۷
کد خبر : ۶۶۱

نظرات بینندگان

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.