تورسون زاده، سراینده آزادی شرق

تورسون زاده، سراینده آزادی شرق
به مناسبت 2 مه، زادروز استاد میرزا تورسون زاده، شاعر و ارباب سیاسی تاجیکستان و 110 سالگی ایشان
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی اکو  در زمان شوروی شمار شخصیت ها و چهراه های ادبی و فرهنگی که در خارج از تاجیکستان و قلمرو شوروی شهرت و محبوبیت داشته باشند، از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کرد که در این میان نام و آثار و شهرت راستین استاد شادروان میرزا تورسون زاده لایق ذکر است که با شعر و نظم شیرین و بی پیرایه و روان و همت بلند و غمخواری در حق ادیبان جوان و صاحب هنر از جمله فضایل منحصر به فرد ایشان است که امروز نیز وقتی از استاد ذکری برود اولا این همین اوصاف حمیده بر زبان می آید و دوره ریاست ایشان در اتحادیه نویسندگان تاجیکستان به عنوان دوران طلایی این کانون اعتراف می شود.استاد همراه با استادان نیکنام روزگارشان – استاد صدرالدین عینی،باباجان غفوروف،باقی رحیم زاده،ابوالقاسم لاهوتی که نخستین نهالان بوستان نوپای ادب تاجیکستان را نشاندند و امروز سرسبزی و شگوفایی این گلباغ مدیون و مرهون چنین بزرگانی است که بدون شک نام پاک تورسون زاده بر تارک رواق بلند قصر تمدن نوین کشور می درخشد.   
  میرزا تورسون زاده در حقیقت همراه با علامه صدر الدین عینی، بنیان گذار ادبیات معاصر تاجیک در تشکل و رشد و پیشرفت ادبیات و فرهنگ تاجیکستان نقش عظیم گذاشته است. میرزا تورسون زاده (1911-1977)، بدون تردید از معروف ترین شعرا و ادبای تاجیک است که او را نه تنها در کشورش تاجیکستان، بلکه در کشور های پسا شوروی و شبه قاره و آسیا و ایران و افغانستان خوب می شناسد و او در واقع ادامه دهنده مسیر ادبای معروف فارسی گوی و حلقه پیوند ادبیات کلاسیک فارسی و ادبیات معاصر بود.
  این شاعر بلند نام در سال 1911 در روستای قره تاغ واقع در شهرستان حصار تاجیکستان در خانواده اوستا تورسون که پیشه درودگری داشت به دنیا آمد. تورسون زاده در 9 سالگی از لطف پدر محروم می شود و این زمانی است که وی نخستین الفبای سواد را از مکتب کهنه مسجد زادگاهش فرا می گرفت و سپس برای ادامه تحصیل به شهر دوشنبه آمد. مدتی بعد به تاشکند رفت و در دانشکده تربیت معلم این شهر کسب علم و دانش کرد . وی در این درگاه معرفت با آثار ادیبان فارسی و جهانی آشنائی عمیق پیدا نمود و به سرودن نخستین اشعار پرداخت. پس از پایان تخصیل شاعر به شهر دوشنبه برگشت و به کار در روزنامه "جوانان تاجیکستان"(کمسومول تاجیکستان) شروع کرد. مدتی نیز در تئاتر شهر خجند همکاری کرد. در سال 1936 اتحادیه نویسندگان تاجیکستان تاسیس شد و استاد تورسون زاده به ریاست آن برگزیده شد و تا پایان عمر رئیس کانون فرهنگی بود. وی در این مدت نه تنها در تاجیکستان بلکه در اتحاد شوروی و جهان به عنوان چهره معروف ادبی و سیاسی تبدیل یافت و به ریاست کمیته همدلی مردمان آسیا و آفریقا و عضو کمیته اتحاد شوروی و نیز عضو ریاست کمیته صلح جهانی و مدتی بعد رئیس کمیته صلح تاجیکستان انتخاب گردید. تورسون زاده در این سال ها بر حصب مسئولیت به کشور های مختلف جهان، از جمله هندوستان، پاکستان، ایران، افغانستان، چین، ژاپن، کره، اندونزی، عراق، سوریه، مصر، لبنان، یمن، تایلند، برما، بنگلادش، سریلانکا، الجزایر،گینی، سودان، چاد، قبریس، فرانسه، سوئد، سوئیس، اتریش، کوبا، کانادا، مکزیک و غیره سفر های خدمتی داشت و در تحکیم صلح در این کشور ها نقش فراوان گذاشت که خدمات ارزنده او با چندین جایزه فاخر بین المللی و جهانی، از جمله جایزه بین المللی جواهرلعل نهرو، جایزه رودکی، نشان کریل، نشان جمال عبدالناصر... را کسب کرد. دولت تاجیکستان نیز او را با عنوان شاعر مردمی و قهرمان تاجیکستان قدر کرد. عکس او بر روی اسکناس پول ملی تاجیکستان، سامانی نیز قرار دارد که نشان احترام و اجر دولت و مردم تاجیکستان بر جایگاه او می باشد.
  تورسون زاده مرد سفر و وصاف صلح و دوستی است و حاصل مسافرت ها و دیده هایش از کشور های عالم را در اشعار و منظومه های ماندگارش،جان شیرین،صدای آسیا،از گنگ تا کرملین،چراغ ابدی،من از شرق آزاد،فصه هندوستان،خواهر مبارز آفریقا،رود گنگ،باغ معلق،سیاح هند، شاعرا.. به قلم داد که جان مایه و محتوای اصلی این سروده ها به تحکیم دوستی و رفاقت ملل و اقوام دنیا،مبارزات آزادی خواهی، بیداری، عدالت و وصف وطن و مادر و اخلاق حمیده اختصاص دارند.
  موضوع استبداد انگلیسی ها در هندوستان و مورد غارت و ظلم قرار گرفتن این کشور که بیش از 200 سال به عرصه غارت و چپاول اجانب قرار گرفته بود،همواره دل شاعر تاجیک را به درد می آورد و او با افکار آزادی خواهی و بیدارگرانه مردم هندو را برای کسب استقلال و برچیده شدن پای بیگانگان از هند هموراه دعوت می نمود و در ضمن از بدبختی و جاذبه های این کشور که سود آن را غارتگران می بردند با الم و درد سخن می گوید و از اینکه 60 میلیون جمعیت این کشور به کسته(طبقه)مَخَو(مردود شدگان)تعلق داشتند غریو و فریاد می کند و از دل پر درد صدا در می دهد:
به هندوستان سفر کردم زمانی
من از این کشور چون بوستانی
بدیدم در پس کوه همالای
زمین سبز و زیبای سرایای
اگرچه گنج هایش پر بهایند
 ولیکن مردمان آن گدایند
حکایت می کنم با قلب پر شور
حیات مردمی از زندگی دور
به روی قبر آنها گل نروید
و اگر روید کسی آن را نبوید
   شاعر در این شعر که "قصه هندوستان" عنوان دارد با نگاه ژرف از دیده های خود- مهربانی و سادگی مردم هندو که مورد سوءاستفاده غربی های سود خوار و چپاولگر که دارائی های این کشور را به غارت برده موجب بدبختی و فقر و مزلت این مردم شده اند،برای مردم جهان می گوید که در این کشور در قرن بیست یک گروهی و یک دولتی تجاوزگر خون بیچارگان را می خورند و از آه مظلومان برای خود قصر و کشک ها می سازند و در واقع اقتدار دروغین آنها بر مبنای فریب و نیرنگ است. شاعر در ادامه به این موضوع بیشتر می پردازد و در شعر "مهمان مغربی" بر غارتگران و جباران می تازد که:
آمد و برگردن هندو نشست
هر چه که می خواست گرفت او به دست
 پوست روباه و پلنگان گرفت
حاصل بیچاره دهقان گرفت
پنبه و ابریشم و گندم گرفت
 نان دهان همه مردم گرفت
حکم وی امروز اگر چه رواست
پایه این حکم ولی بی بقاست
 در طلب نان شده جمعی هلاک
خسته و افتاده گروهی به خاک
دیده من این را جگرم پاره شد
اشک روان از بر رخساره شد
  تورسون زاده از این پایمال شدن حقوق مردم بی دفاع هندو اشک می ریزد و به آنها مژده آزادی و امید می دهد و آنها را در راه راندن بیگانگان و کسب استقلال نوید و امید می دهد:
گر چه سر خلق شد از غم سفید
پر بود اما دل او  از امید
پیکر آن گرچه چو خاکستر است
 لیک نهان در دل او اخگر است
گرچه به غارت رود این سرزمین
باز در آن گنج روان را ببین
 می گذرد مغربی خود پسند
 کرده سر و بینی خود را بلند
دورزنان چوب عصا را به دست
شام و سحر راه رود مثل مست
در دل او نیست به غیر از غرور
در دل او مقصد عیش و سرور
بهر چه ای مغربی دل سیاه
 کرده حریصانه به مشرق نگاه؟
می کند این غربی روبه مزاج
دست طمع را سوی هندو دراز:
درّ گران را به کف من بنه
زر بده و زر بده و زر بده
پوست روباه و پلنگان گرفت
حاصل سر پنجه دهقان گرفت
 سیم و زر خلق فراوان گرفت
 طاقت و آرام فقیران گرفت
فرصت آن است که این مهمان
ترک کند کشور هندوستان
جنکه در این مملکت این زرپرست
هیچ به چیز دیگری دل نبست
گرچه دو صد سال در این خانه ماند
باز به این عائله بیگانه ماند
حکم وی امروز اگرچه رواست
پایه این حکم ولی بی بقاست!
  از دیگر صفحات زندگی استاد تورسون زاده موضوع ایران و مشاهیر و مفاخر فارسی است  که شاعر هرگز آن را از نظر دور نکرد و همواره در این زمینه اظهار نظر می کند. چنانچه در همین سلسله اشعاری که به هندوستان اختصاص داده وقتی از "باغ معلق" بامبی یکی از معجزات این کشو لب به سخن می گشاید از حافظ ،عندلیب بوستان ادب یاد می کند و از محبت مردم تاجیک به لسان الغیب می گوید:
غزل می گفت و درّ می سفت حافظ،شاعر شیراز
سخن را داده در وصف شما جادوگران پرداز
دل تاجیک و ایرانی محبت گاه حافظ شد
سرود عاشقان هم صحبت دلخواه حافظ شد
دل و جان را فدا کرد او برای چشم جادویی
به زلفان سمن بویی،به خال و خط هندویی:
"اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را" 
  تورسون زاده در مقاله ای تحت عنوان "غزلسرای بزرگ مشرق "(در سال 1971) منتشر کرد از دید و بازدیدش از ایران و شیراز و طواف مرقد پاک بلبل شیراز و نیز مقام و مرتبه حافظ در ادبیات جهان و ویژگی های اشعار آبدار این سخنسرای بی نظیر یادآوری می کند و نیز از خاطرات ایام بچگی اش می گوید:" من از آوان بچگی به شعر های عزیز ترین شاعر فارسی زبانان حافظ شیرازی دلبستگی دارم. شعر های این استاد نظم ذهن مرا هنوز در ایام جوانی با سحر و جادو اسیر خود کرده بودند و شب ها خواب مرا از دیده ربوده و روز ها صبر و آرام مرا به چنگ یغما داده اند. از خردی(کوچکی.ش.ش)در یاد دارم که مردم تاجیک در میان همه کتب دیوان حافظ را کتاب مقدس بر شمرده حتی در گهواره آن را به زیر سر طفل نوزاد می گذاشتند تا فرزند آن ها خوشبخت و همچون آدم نظر کرده (فوق العاده.ش.ش.) و مانند حافظ عزیز مردمان گردد. آدمان بی سواد هم بیشتر اشعار حافظ را حفظ نموده در هر انجمنی و مجلسی آنها را تبلیغ و تشویق می کردند. اکثر مردم کاری نداشتند به اینکه اصل حافظ کجای است و در کدام دوران به سر برده و نام و نسب اصلی او چیست؟ تنها قبل از همه با غزلیات و با معنویتی که در اشعار حافظ وجود دارد با روح بزرگ این شاعر روشنفکر سر کار داشتند و از کتاب او مهر و وفا را جستجو می کردند. پند او همیشه به گوشم می رسید:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سعادت مند پند پیر دانا را
   کلیات حافظ را من روی لوحی گذاشته با هجا می خواندم و مردم سالار و مسین آن را به عنوان تومار و قرعه و فال مورد استفاده قرار می دادند و نام خواجه حافظ را به عنوان لسان الغیب ،ترجمان الاسرار و شاعر ملکوتی به زبان می آوردند... من در دل خود همیشه آرزوی زیارت اجداد بزرگمان-فردوسی،خیام،سعدی و حافظ را می پروردم و هر بار به ایران می رفتم قبل از همه همین آرزو را به یاد می آوردم. به ایران چندین بار سفر کرده ام و زیارت مقبره فردوسی در توس،خیام در نشابور و ابو علی ابن سینا در همدان خوشبختانه مرا میسر گردید..." شاعر در ادامه این مطلب از مشرف شدن به طواف آرامگاه حافظ و سعدی در شیراز با محبت و اخلاص می نویسد و با قلبی سرشار از سرور آن روز ها را به یاد می آورد:" تاثیر حافظ را در بدو ورود به تهران احساس کردم کتابخانه یا فروشگاه کتابی نبود که با کتب حافظ و سعدی مزین نباشد و در هر کوچه و خیابان در هر قدم دختران و پسران را می دیدم که کتاب حافظ روی دست داشتند و نیز از هر جا صدای فروشنده ها به گوش می رسید که دعوت می کردند برایتان از دیوان حافظ تفعل بزنند..." (مقاله مذکور را خوانندگان می توانند روی این لینک مطالعه نمایند: http://bookcity.org/detail/22115/root/papers)
  به هر صورت استاد شادروان به ادیبان پارسی گوی عشق می ورزید و همواره آنان را با عشق صمیمی یاد می کند. باید گفت تورسون زاده با شعرا و ادبای ایرانی-سعید نفیسی،ابوالقاسم لاهوتی،نادرپور دوستی عمیق داشت. از جمله استاد شادروان سعید نفیسی در سخنرانی خویش در دومین انجمن نویسندگان شوروی در سال 1940 در مسکو به آثار استاد تورسون زاده احترام خود را بیان داشت و گفته بود و اشعار او را نمونه عبرت برای ادیبان جوان ایران دانست. پرویز داریوش،محقق ایرانی نیز تورسون زاده را از "نوآوران شکل و مضمون نظم مشرق زمین" دانسته بود.
  دیگر از موضوعات مهم و عمده که شاعر تاجیک بر آن اشاره های فراوان داشته موضوع زن و مادر و احترام گذاشتن به آن است. شاعر مادر را فرشته ای می داند که خداوند در روی زمین قرار داده و بیان محبت های دور از منت و خالصانه او را بر فرزند نمونه عالی ویژگی این فرشته عرشی می داند و آغوش مادر را بهترین مکان برای هر انسان می داند. جا دارد چند پاره از اشعار سروده او را در این زمنیه مرور کنیم که بدون تردید برجسته ترین نمونه اشعار سروده شده در ستایش این آلهه مهر و محبت و عشق لست:
طفل ماندم از تو مادر روی تو در یاد نیست
قامت تو،چشم تو،ابروی تو در یاد نیست 
در سراغت می زنم خود را به هر یک کوی در
چون که تا امروز، مادر،کوی تو در یاد نیست
رفتم از زن های پیر دیهه کردم جستجو
رفته با سنگ مزار تو نمودم گفتگو
گوش کردم رفته هر یک جنبش شاخ درخت
با گیاه و سبزه های دشت گشتم روبرو
رود می گفتم که او آب مرا نوشیده بود
کوه می گفتم که در آغوش من کوشیده بود
غوزه می گفتم که کرباس مرا پوشیده بود
دایه می گفتم که با من شیر گو دوشیده بود
شهد در کامش همیشه تلخ تر از زهر بود
هم شریعت هم طریقت سرور بد قهر بود
مادر بیچاره تو مختصر سر تا به پا
یک زن ناسوده و یک مشت پر در دهر بود
مادرم در یاد تو گشت و گذاری می کنم
  بهر مهر تو دل خود را مزاری می کنم
خدمت شایسته بر یار و دیاری می کنم
نظم خود را بر سر قبرت شعاری می کنم
دوست دارم مادرم از یاد تو قشلاق را
رود های نقره گین و نیلگون آفاق را
جلوه گر در بام مکتب لاله گون بیراق را 
همزمان قشلاقیان در محبت طاق را 
شعر گویم آید از شعرم صدای مادرم
دیهه گویم بر سرم آید هوای مادرم
سال خورده گر زنی روزی دچار آید به من
گویمش که باش تا هستم به جای مادرم
در ضمن استاد تورسون زاده یکی از بهترین اشعار صمیمی در ادبیات فارسی تاجیکی را در ستایش فرشته مهر و مهربانی مادر سروده است:
با همان دستی، که چادر دوختی،
 گلخن شأن و شرف افروختی،
 با همان دستی، که باغ آراستی،
 کشور گل-گل شکوفان خواستی،
 با همان دستی، که منزل ساختی،
 قصرها و کوشک ها انداختی،
 با همان دستی، که در روی زمین
 بخت را کردی به فرزندت قرین،
 با همان دستی، که کردی انتخاب
 دل‌پُرانه دولت عالی‌جناب،
 با همان دستی، که شبهای دراز
 چشم شهلا کرده وا از خواب ناز،
 الّه‌گویان * طفل را خوابانده‌ای،
 تا سحر گهواره‌اش جنبانده‌ای.
 با همان دستی، که شیرم داده‌ای،
 سویم آغوشت کلان بکشاده‌ای،
 با همان دستی، که دستم داشتی،
 دست شفقت بر سرم بگذاشتی،
 با همان دستی، که شادم بارها
 پاک کردی اشک چشمان مرا،
 با همان دستی، که گل بو کرده‌ای،
 شانه را بر کاکل و مو کرده‌ای،
 سوی فتح تازه کن از صدق دل
 کفزنان فرزندهایت را گسیل!
حتی بیت مشهور او:
زن اگر آتش نمی بود خام می ماندیم ما
نارسیده باده ای در جام می ماندیم ما 
به اندازه ای شهرت دارد که در کتاب "پیامک های ایرانی" نیز وارد شده است.
  وصف و تصویر زیبای های وطن و تشویق و ترویج دوستی در آثار این شاعر گران مایه نیز از جایگاه والای برخوردار است و او را در ادبیات تاجیکستان و سائر کشور های فارسی زبان به عنوان منادی صلح و دوستی اعتراف کرده اند. گوینده دوستی و برادری را لازمه روزگار در هر زمانی می داند که به موجب تحقق این مهم صلح واقعی در جهان پایدار خواهد بود و ابیات مشهور او:
دوستی را جستجو داریم ما
از امانی گفتگو داریم ما
دوست آبد گرم در آغوش گیر
رسم خوب تاجیکان را گم من
 در جهان بی دوست بودن مشکل است
مشکل آسان کن کسان را گم مکن
بیشتر نوشته شهر و استان های تاجیکستان را زینت داده است.
بیش از 60 ترانه این شاعر به دلیل برخورداری از حسن موسیقی یای و روانی و آهنگین بودن توسط خوانندگان تاجیک و افغانی وارد موسیقی شده که از شاهکار های موسیقی این کشور ها محسوب می شوند. 
  گذشته از این شاعر بزرگ در پرورش ادیبان جوان و بی پشت و پناه همواره پویا و در تلاش بوده است که دوران ریاست ایشان را در اتحادیه نویسندگان تاجیکستان به عنوان روزگار طلائی رشد ادب و فرهنگ یاد می کنند و این مهم همانا از دید وسیع و قلب پر مهر او منشا می گرفت.
  استاد تورسون زاده به هر حال از چهره های محبوب فرهنگی تاجیکستان محسوب می شود و به خاطر پاسداشت یاد و خاطره نیک او شهرستان، دانشکده هنر های زیبا و چندین کوچه و خیابان به نام شریف او مسما گردیده اند و مهم تر از این استاد تورسون زاده عنوان قهرمان تاجیکستان را کسب نموده است. 
  
         اّله – لالایی
 
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
تعداد بازدید : ۱,۸۰۴
کد خبر : ۶,۶۹۶

نظرات بینندگان

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.