تاکید مقامات ایرانی بر پاسداشت و جایگاه شایسته و بایسته زبان فارسی در عرصه بین المللی ،از جمله در سازمان علمی آموزشی ملل متحد- یونسکو در شرایط حاضر ضرورت مهم و باارزش تلقی می شود. این پیشنهاد که چندی پیش از سوی اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر جمهوری ایران و مسؤل کمیسیون فرهنگی دولت ایران در هفتمین مجمع بین المللی استادان زبان و ادب فارسی در تهران صدا داد، در حال حاضر که جهان درگیر بحران های شدید مالی و معنوی شده است به یک ضرورت اجتناب ناپذیر تبدیل گردیده است.
زبان فارسی که تقریبا بهترین و بیشترین آثار منظوم و منثور جهانی به باور اکثر پژوهشگران سرشناس داخلی و خارجی با این زبان تالیف شده و دارای جاذبه های فراوان و منحسر به فرد می باشد که این نقش زبان فارسی در امر پویای و بالندگی تمدن بشری از نظر هیچ کس پوشیده نیست و بدون وجود و حضور آن میراث جهانی نافص و شکسته بال است.
زبان فارسی که به اعتراف اغلب محققین شیرین ترین زبان محسوب می گردد و گاه به اغراق آن را زبان اهل بهشت خوانده اند ("برهان قاطع") و ابوالقاسم عنصری بلخی در وصف آن می گوید:
چو با آدمی جفت گردد پری نگوید پری جز به لفظ دری
و علامه و اقبال لاهوری که بیشتر اشعار خودرا با فارسی خلق کرده در مصاحبه ای گفته است:" این اشعار با فارسی بر من الهام می شود" و نیز گفت:
پارسی از رفعت اندیشه ام
درخورد با فطرت اندیشه ام
گرچه هندی در عزوبت شکّر است
طرز گفتار دری شیرین تر است.
و نیز ابن بطوطه ، جهانگرد مغربی (703-779 ق) می گوید هنگامی که در دربار پکن به سر می برد، در مجلس فرزند امپراتور غزلی از سعدی می خواندند و در شمال سوماترا بر سنگ گوری پاره ای از یک غزل سعدی کنده اند که در آن از ناپایداری جهان سخن رفته است. روزگاری در سریلانکا شعر فارسی می گفتند و پادشاه این جزیره به فارسی سخن می گفت. در کریمه غازی گران خان دوم، پادشاه این سرزمین که از نوادگان جوچی، نبیره چنگیز خان بود به فارسی شعر می گفت و یک مثنوی به نام «گل و بلبل» دارد. حاکمان عثمانی شعر فارسی می گفتند و ممدوح شاعران فارسی گوی قلمرو امپراتوری خود بودند. سلطان سلیم یکم عثمانی (918-1016ق) با تخلّص سلیم و سلیمی شعر می گفت و دیوانی از او باقی مانده. خوزی موستاری (1160 ق) از مردم موستار در بوسنی کتابی به نام «بلبلستان» به تقلید از گلستان سعدی نوشته و شیخ عبدالسلام مجرم از مردم تیرانا در آلبانی مجموعه ای از قصاید فارسی در مدح سلیم سوم عثمانی(1203- 1222ق)دارد. در بارکند و کاشغر چین شعر فارسی رواج و رونق فراوان داشت و رعدی و امیری(1013ق)،شعرای فارسی سرا امیران این منطقه را به قصاید فارسی می ستودند . (به نقل از «دانشنامه ادب فارسی»، جلد اول، ویراست دوم، تهران، 1380، ص 11).
بگزریم، امروز این زبان از چه ظرفیت و توانمندی ها و زمینه ها برخوردار است و چرا به عنوان زبان رسمی سازمان ملل برگزیده نمی شود و در امر بالندگی و گسترش آن باید چه اقدام هایی صورت بگیرد؟
به گفته کارشناسان امروز در سراسر جهان بیش از 110 میلیون نفر بار این زبان گفتگو می کنند که بیشتر آنها در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان و نیز در ازبکستان و قرقیزستان و قزاقستان و هند و پاکستان و چین به سر می برند.
به نظر می رسد علت اصلی اعتراف نشدن این زبان در محافل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان عدم وحدت گفتاری ونوشتاری در میان فارسی گویان است که بر اثر سیاست های استکباری ابر قدرت ها در منطقه سر زده است. مرزبندی های مصنوعی، حکومت های سلطه خواه و ظالم و بربری، تغییر الفبا و جدا کردن آنان از ریشه ها و میراث نیاکان نتیجه نامطلوب این سیاست ها بوده است که اثرات منفی آن تا کنون به چشم می رسد. این سیاست شوم ،بویژه در آسیای مرکزی که تا تقریباً 20 سالی قبل تحت سلطه کرملین قرار داشت و طی حکومت 73 ساله اتحاد شوروی ملل این کشور با سیاست قهار هویت زدائی و مذهب زدائی مواجه بودند و تنها تاجیکان در این مدت 2 بار با تغیر الفبای لاتین و بار دوم با الفبای روسی سرلیک روبرو بودند احساس می شود و طبیعی است خط مهم ترین عنصر و عامل اصلی حفظ زبان هر قوم تلقی می گردد و در کاهش نفوذ زبان مادری آنان تاثیرگزار بوده است. سیاست فرهنگ زدائی استالین (1924-1953)که بیشترین لطمات محض در این دوره بر اقوام و ملت های منطقه وارد شده موجب گردید تا در مدارس دینی بسته و عالم و با سواد و صاحبان خط و سواد به تبعید به سبری و یا زندان های بی شمارشوروی محکوم و کتاب های دینی و اخلاقی - بویژه قرآن مجید، گلستان و بوستان و مثنوی و چهار کتاب و کلیات بیدل و دیوان حافظ ... که از مهم ترین کتب درسی این سرزمین محسوب می شدند، طعمه آتش گردیدند. گویند که تنها در شهر استروشن(در شمال تاجیکستان) 6 روز کارخانه آجرپزی این شهر با کتاب های فارسی و عربی فعال بود و هر روز از 90 تا160 هزار کتاب جهت آجر پزی به کام آتش می رفت. این یک نمونه اندک از روزگار سخت و رقت بار آن ایام است که تفصیل آن در رساله های دیگر خواهد آمد. و مصیبت چه بالاتر و وخیم تر از اینکه دیگر صاحبان این زبان که زمانی حرف اول را در جهان علم و هنر و فلسفه و شعر و حکمت و پزشکی... می زدند دیگر قادر نبودند نوشته نیای خود را که از دستبرد حوادث زمان در صندوق و مخازن جان به سلامت برده بودند، بخوانند و دیگر دیده های بصیر در سبری و زندان های مخوف استالین خفته بودند.
تغییر الفبا برای هر ملتی شدید ترین ضربه و لطمه ای محسوب می شود که با هیچ تلاش نمی توان پیامد های منحوس آن را جبران نمود و هدف دست اندرکاران کرملین هم رسیدن بر این امر بود: جدا نمودن مردم از ریشه ها و چشمه های فیاض و جاری و ساری نیاکان . نتیجه این شد که نسل های بعدی دیگر از صرف و نحو روسی که بر آنها تحمیل شده بود کار گیرند و زبان فارسی آن شیوائی و شیرینی خود را در این منطقه از دست داد و زبانی کوچه بازاری و عامیانه جای آن را گرفت. علت اینکه در این منطقه مردم حتی روشنفکران و تحصیل کرده ها نمی توانند با زبان ناب فارسی و بدون مشکل و با روانی صحبت کنند و ابراز نظر نمایند از همین جا منشا می گیرد.
اما وضعیت در ایران و افغانستان به گونه دیگر است و آنها از تبدیل خط ایمن ماندند و زبان فارسی با همان جذابیت و نجابت باقی ماند و صیقل خورد و رشد نمود. هر چند معربات و الفاظ بیگانه نیز بر آن نفوذ کردند که یک امری طبیعی است ولی اصالت زبان حفظ شد .
علت دیگر کاهش جایگاه زبان فارسی همانا نرسیدن به یک زبان واحد و یک کاسه و قابل قبول در این کشور ها بوده است که به نظر کارشناسان در این امر هیچ تلاش موثر جهت یکسان سازی واژگان و تعابیر صورت نگرفته است. هنوز هم یک تلویزیون یا نشریه مشترک که نمایندگان هر سه کشور ایران و تاجیکستان و افغانستان که به طور یکسان و مساوی گویند و نویسند وجود ندارد و هر کدام با ساز خود می زنند. حتی تاکنون یک فرهنگ مشترک فارسی- دری- تاجیکی که مهم ترین امر در این زمینه محسوب می گردد تالیف و تدوین و تهیه نشده است تا با کارگیری واژگان هر سه گویش (چون در اصل اینها یک زبان واحد محسوب می شوند و آنهائی که ادعای جدا بودن این سه گویش را تاکید می کنند در اصل دشمنان این زبان و فرهنگ هستند و بر آسیاب دشمنان آب می ریزند) و همان مولوی و سعدی و رودکی و نظامی گنجه ای... با زبانی آثار خود را آفریده اند که دیروز و امروز برای فارسی گویان در کلیه نقاط جهان قابل فهم است.
لذا به نظر می رسد فرهنگیان سه کشور اصلی مامن زبان فارسی - ایران و تاجیکستان و افغانستان که بر این زبان حق برابر دارند و در پویائی و بالندگی و شگوفایی آن خدمات همسان انجام داده اند کار مهمی در پیش رو دارند و این مهم با فعالیت های چشمگیر و عملی- برگزاری همایش های علمی با شرکت دانشمندان و فرهیختگان، تاسیس شبکه های تلویزیونی مشترک، نشریه ها، مراکز آموزش زبان و خط فارسی، چاپ فرهنگ و دستورات لازم آموزشی... از جمله روش های موثر در این امر محسوب می گردد . آن وقت رویش و خیزش دوباره زبان فارسی در گستره ایران فرهنگی به وقوع خواهد پیوست و آن توانمندی و ظرفیت های بالقوه آن در چشم جهانیان دوباره نمایان خواهد شد و آنان را بر احترام و حرمت این زبان در عرصه بین المللی وادار خواهد نمود. یعنی وقتی خود صاحبان زبان بر آن احترام واجر قایل شوند و ثایت کنند که وارث آن تمدن و فرهنگ بی نظیر گذشتگان هستند و نشان دهنند که این زبان توان بیان اندیشه های ناب و بلند را داشته ودارد، آن وقت دیگران را بر اجر گذاشتن بر این زبان می توانیم فرا بخوانیم . زبانی که دومین زبان جهان اسلام محسوب می گردد و بیشترین آثار اسلامی پس از زبان عربی با آن تالیف شده و با شیوائی و شیرینی خود توانست ترک و عرب... را از چنگیز تا سلاله های غزنویان و شیبانیان و اشترخانیان و منغیتیان... را مجذوب و مفتون نمود تا با آن تکلم کنند و زبان رسمی دربار آنها باشد، نباید برون در بماند ( واژه "دری" که بر این زبان اطلاق می شود معنی دربار و پایتخت را دارد) بلکه بایستی جایگاه شایسته و بایسته خویش را دوباره کسب کند و دولت مردان و فرهیختگان و شاعران و نویسندگان را ضرور و لازم است در این امرخیر سهیم و احتمام بورزند.
کارشناسان عرصه فرهنگ و ادب معتقدند زبان فارسی زمینه لازم و مساعد برای قرار گرفتن در شمول زبان های رسمی سازمان ملل و سائر سازمان های بین المللی را دارد و تنها رایزنی و پیگیری مقامات و نهاد های مربوط را می طلبد که در این امر با تلاش های بی وقفه خویش نهایت عمل و سعی را به خرج دهند.
تحلیل و بررسی ها نشان می دهد که در حال حاضر در اکثر دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهشی و فرهنگی جهان کرسی های آموزش زبان فارسی وجود دارد و این روند با سرعت بلند در حال افزایش است و مردم زیادی در سراسر جهان می خواهند آثار بزرگان فارسی گوی را در زبان اصلی بخوانند و فرا گیرند و ماراست که دست بر دست هم بدهیم و این تشنگان کلام ناب را که در اندرون دریای آن قند هست و پند هست و هر چه می خواهند خواهند یافت،سیراب نماییم.
شاه منصور شاه میرزا،
کارشناس فرهنگی در مؤسسه فرهنگی اکو